تربچه!

تنهایی!

سلام گلکم   خوبی مامانی؟   بابا سینا دیروز رفت جهرم.   من به خاطر کارهای نمایشگاه نتونستم برم. دارم حسابی آماده میشم برا نمایشگاه.   البته بابا سینا کارهای مربوط به خودش رو انجام داد و رفت!   آخه بابا سینا خیلی برا نمایشگاه به من کمک کرد.   دستش درد نکنه       عمه سلما هم حدودا یک ماه دیگه داره میره آلمان.   دانشگاه اونجا پذیرفته شد برا ادامه تحصیل.   برا همین رفته جهرم برا خداحافظی از فامیل.     خب   خبر دیگه ای نیست   ...
26 تير 1394

مامانی در نمایشگاه!

سلام گلکم   خوبی مامانی؟   این هم از نمایشگاه کودک و مقدمات حضور مامانی در اون!   ایشالا روز به روز خاطرات نمایشگاه رو تعریف می کنم.     دوستت دارم عزیزکم          صفحه ی مامان تربچه در اینستاگرام   kianaafzali@       روی عکس کلیک بفرمایید!       ...
17 تير 1394

آمادگی برای نمایشگاه

سلام گلکم   خوبی مامانی؟   عزیزم سرم خیییییلی شلوغه   دارم آماده میشم برای نمایشگاه کودک و نوجوان .   غرفه گرفتم برا ارائه ی محصولات هوران .   بابا سینا هم خیلی داره کمک می کنه .   چند تا از کارها رو کُنتِرات برداشته !!!   خاله زری و زن دایی فاطمه هم دارن کمک می کنن .   دوستانی که نمی دونن هوران چی هست   به لینک  زیر مراجعه بفرمایند   هوران, تابلو و تزئینات اتاق کودک     راستیییییی   من دوباره دارم خاله میشم ! ...
16 تير 1394

نکات سفر به استانبول:

1- ارز الف- تا امروز (خرداد 1394) کاملا به صرفه هست که از ایران دلار ببرید و توی استانبول, چنج کنید. حواستون باشه نرخ چنج در نقاط مختلف شهر, متفاوت هست. بهترین نقاط برای چنج, منطقه ی بایزید (بازار بزرگ) هست. البته ما با خودمون 100 لیر از ایران بردیم برای کرایه تاکسی و ....   ب- به علت امنیت پایین استانبول, پول رو توی هتل نگه ندارید. توی جیب شلوار, کیف و جاهای در دسترس هم قرار ندید. ما با خودمون کیف گردنی مخصوص پاسپورت برده بودیم. پ- روز یکشنبه و روزهای تعطیل رسمی پول چنح نکنید و چون نرخ ارز پایین میاد و چند لیر ضرر می کنید.       2- لوا...
9 خرداد 1394

سفرنامه استانبول 7

روز پنجم - یکشنبه 3 خرداد 94 امروز روز خداحافظی بود!   از قبل قرار بود روز آخر خودمون رو خسته نکنیم. چون تا ساعت 12 ظهر بیشتر هتل نداشتیم و بعدش باید می رفتیم خیابون گردی! بعد از صبحانه سریع رفتیم سمت سرداب باسیلیکا. پیاده از هتل رفتیم به سمت سلطان احمد. توی مسیر متوجه اوضاع غیرعادی شدیم! دو طرف خیابون رو بسته بودن و مردهایی با لباس سیاه قدم به قدم ایستاده بودن و اجازه ی رفت و آمد رو به هیچ کس نمی دادن. یک قسمت خیابون هم پر از دود بود. ماشین و موتور پلیس بود که آژیرکشان توی خیابون ویراژ می رفتن! هیچی دیگه ما گفتیم حتما قبل از انتخابات درگیری شده! بعدش...
9 خرداد 1394

سفرنامه استانبول 6

روز پنجم - یکشنبه 3 خرداد 94 امروز روز تنفس بود!   صبح به طرف بام استابول راه افتادیم (در قسمت آسیایی). حدود 1 ساعت توی راه بودیم. 10 دقیق هم پیاده روی سربالایی! اما واقعا ارزشش رو داشت. منظره ی فوق العاااااااده زیبایی داشت.       از اونجایی که در ترکیه, روز یکشنبه روز تعطیل هست, کلی عروس و دوماد اومده بودن برای عکس گرفتن! من هم ازشون عکس گرفتم. یکی از عروس و دوماد ها خییییییلی باحال بودن کلا خوشحال بودن مخوصا دوماده! مونوپاد رو ازمون گرفتن و با هم عکس سلفی گرفتن!!!!!!!!   بعد از بام استانبول, رفتیم هتل, نماز ...
9 خرداد 1394

سفرنامه استانبول 5

روز چهارم - شنبه 2 خرداد 94 امروز روز خرید بود!   صبح با تراموا رفتیم به سمت اوت لت اولویم. تعریفش رو زیاد شنیده بودم اما واقعا تعریفی بود! از ساعت 10:10 تا ساعت 15 گشتیم و خرید کردیم.آخرش هم لیر کم آوردیم و مجبور شدیم بیایم بیرون!!!!!       از اونجا رفتیم هتل, نماز خوندیم و به طرف آکواریوم (مرکز خرید فروم) راه افتادیم. بلیطش برخلاف چیزی که شنیده بودیم نفری 39 لیر بود! حدود 1 ساعت توی آکواریوم گشت زیدم. بد نبود اما ارزشش رو نداشت!           بعدش هم از چرخی توی فروم زدی...
9 خرداد 1394

سفرنامه استانبول 4

روز سوم - جمعه 1 خرداد 94 امروز روز جزیره بود!   بابا سینا خیلی منتظر این قسمت سفر بود! موقع صبحانه با یک خانواده ی کرمانشاهی آشنا شدیم که اونا از ما خواستن با هم بریم بیوک آدا, ما هم قبول کردیم. با تراموا رفتیم کاباتاش ساعت 10:30 از اسکله ی کاباتاش به سمت جزیره ی بیوک آدا حرکت کردیم و ساعت 11:30 رسیدیم.       اول با همراهان جدیدمون یک دوری توی کوچه های اطراف زدیم. به یک محلی رسیدیم که ایستگاه درشکه ها بود. خیییییییلی بوی بدی میومد! شاید حدود 40 الی 50 تا درشکه و اسب اونجا بودن. از اونجایی که کرایه درشکه برای نیم ساعت گشت 70 لیر بو...
9 خرداد 1394

سفرنامه استانبول 3

روز دوم - پنجشنبه 31 اردیبهشت 94 امروز روز تاریخ بود!   صبح رفتیم به سمت پارک گلهانه. ایستگاه تراموا گلهانه که پیاده شدیم, چون نمی دونستیم دقیقا درب ورودی پارک کجاست, از توی کوچه پس کوچه ها رد شدیم. فوووووووووووق العاده بود. من اسمش رو گذاشتم کوچه رنگی! چندتا کافه توش بود که با گل, تزئین شده بودن. پر از رنگ و طراوت.         حدود 1 ساعت توی پارک ببودیم و بعدش پیاده به سمت کاخ توپکاپی رفتیم.         اصلا فکر نمی کردم بازدید از کاخ توپکاپی 4 ساعت طول بکشه!!!      ...
9 خرداد 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه! می باشد