تربچه!

مقوا رنگی!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ خبر این که تعطیلات عید قربان رو رفتیم جهرم. اتفاق خاصی نیوفتاد! عمو سعید و عمه سلما هم که تهران بودن.   امروز رفتم خرید. کلی مقوا رنگی خریدم! برای این کار جدیدم که می خوام شروع کنم.   راستی بهت گفتم چرخ خیاطیم خراب شده بود؟! حالا توی این 9 سال به چرخ خیاطی نیاز نداشتم ها! همین که خواستم یک کار رو شروع کنم خراب شد!  بردیمش تعمیر گفت یک ماه و نیم طول می کشه! چاره ای نداشتیم و قبول کردیم. اما خدا رو شکر 10 روز بعدش پیامک دادن که چرختون آماده است بیاید ببریدش! الان هم دارم باهاش کار می کنم....
15 مهر 1393

آموزش درست کردن آویز توت فرنگی!

  امروز می خوایم یک کاردستی خیلی ساده اما پرکاربرد رو آموزش بدیم. یک حلقه ی توت فرنگی تا شو! حتما ادامه ی مطلب رو ببینید! درست کردن این حلقه خیلی آسونه. مهم ترین ویژگی اش هم اینه که به راحتی تا میشه و می تونید اون رو هرجا خواستید ببرید و نصب کنید! سریع کاغذ و چسب رو آماده کنید تا آموزش رو شروع کنیم! به این لینک سر بزنید (هوران)   ...
4 مهر 1393

سفر بی خاطره!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ ما از سفر تابستانه برگشتیم. شیراز,تهران,شمال, مشهد,طبس,شیراز. اون قدر این سفر بد بود که نمی خوام هیچ خاطره ای در موردش بنویسم. فقط 3روزی که مشهد بودیم خوب بود. اونم به خاطر حرم ......   دوست دارم عزیزکم   ...
30 شهريور 1393

سفر تابستانه, آری یا خیر؟!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ این هفته سرم خیلی شلوغ تر از همیشه بود. همش دنبال تحقیقات در مورد کار جدیدمون بودم  هنوز که به نتیجه نرسیدم  دعا کن زودتر بتونیم کار رو راه بندازیم.   در مورد سفر تابستانه قرار هست با خاله زری اینا و مامان جون خدیجه اینا بریم مشهد, بعدش هم از راه شمال برگردیم. عمو سعید هم از تهران میاد مشهد و به ما می پیونده! البته این قرار ها تا دیشب بود! ظاهرا احتمال این که به بابا سینا مرخصی بدن کمه  دلم که خییییییلی برا امام رضا (ع) تنگ شده. کاش ما رو بطلبن. یک سال و نیم هست که نرفتیم مشه...
6 شهريور 1393

دیگه قول می دم زود به زود آپ کنم!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ خب هنوز یک سال نشده! آخرین پستم رو میگم! فقط 7 ماه و 11 روز از تاریخ آخرین پستم گذشته! راستش مامانی سرم خیلی شلوغه. یعنی سر خودم رو شلوغ کردم. کارهای سایت ماه بانو یک کم وقت گیر هست.   توی این مدت که نبودم, کلاس عکاسی رو تموم کردم. خدا رو شکر خیلی راضی بودم. استادم هم خیلی ازم راضی بود. بعدش رفتم کلاس نورپردازی. آخه خیلی به نورپردازی علاقه دارم. دیگه مامانت یه پا عکاس شده برا خودش!   راستی با مامان جون راضیه می خوایم یک کار جدید راه بندازیم. سرگرم تحقیقات و ... هستیم تا ان شاالله کارمون شروع بشه. ...
27 مرداد 1393

سفرنامه ی کیش/ روز سوم

جمعه 29/9/92 امروز روز آخر سفر هست. ساعت 7 صبح بیدار شدیم. چمدون رو آماده کردیم و رفتیم برا صبحانه. و اماااااااااا بعد از صبحانه. رفتیم دوچرخه سواریییییییییی  وااااااااای خدای من. بعد از 20 ساااااااااال دوچرخه سواری کردم خیییییییییییییییییییییییییلی کیف کردم  واقعا عالی بود. کل کیش یک طرف, دوچرخه سواری یک طرف! بین راه هم هرجا می دیدیم قشنگه, می ایستادیم و عکس می گرفتیم. دوچرخه سواری در مسیر مخصوص دوچرخه که از کنار ساحل رد میشد بود. برا همین خیلی زیبا بود و کلی حال کردیم  اما موقع برگشت پدرمون در اومد! چون هم بیشتر سربالایی بود و هم رو به باد بودیم اون هم باد تقریبا شدید! بعد از 2 سا...
16 دی 1392

سفرنامه ی کیش/ روز دوم

پنجشنبه 28/9/92 امروز سحر هم رفتیم کنار ساحل و طلوع خورشید رو نگاه کردیم. مثل دیروز برگشتیم هتل و قبل از صبحانه یک کم دراز کشیدیم. بعد از خوردن صبحانه, رفتیم بازار. تا نزدیک ظهر توی بازار گشتیم بعدش قدم زنان رفتیم اسکله تفریحی. کنار ساحل نشستیم و بستنی زدیم به بدن!  برا ناهار هم سریع برگشتیم هتل, چون ساعت 3 بلیط پارک دلفین ها داشتیم و نمی خواستیم مثل دیروز توی رستوران معطل بشیم. ناهار رو خوردیم و با تاکسی رفتیم پارک دلفین ها. یک کم نشستیم تا ساعت 3 شد و پارک باز شد. برنامه به این صورت بود. اول بازدید از باغ پرندگان. واقعا زیبا و جالب بود. در تمام طول مسیر, کلی طاووس توی دست و پامون بودن!  کلا پرنده ها توی قفس ...
16 دی 1392

سفرنامه ی کیش/ روز اول

سلام گلکم خوبی مامانی؟ ما از سفر برگشتیم! اول بگم که برنامه ی سفر اون قدر فشرده بود که نتونستم از توی هتل برات بنویسم. خب.سه شنبه 26/9/92 ساعت 19 بلیط داشتیم. ساعت 18 فرودگاه بودیم و پرواز بدون تاخیر انجام شد  ساعت 20 رسیدیم کیش. بیرون از فرودگاه, ترانسفر هتل منتظرمون بود. یک مینی بوس که ایستاده بود و تمام مسافرای هتل ارم رو سوار می کرد. وقتی همه سوار شدن به سمت هتل حرکت کردیم. تا رسیدیم هتل ساعت 9 بود, جاگیر شدیم و رفتیم به طرف بازار! آخه شدیدا نیازمند سه پایه برا دوربین بودم. یک کم گشت زدیم اما چیزی گیرمون نیومد و برگشتیم هتل و به معنای واقعی بی هووووووش شدیم!    چهارشنب...
16 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه! می باشد