آقا دزده؟!؟!
سلام گلکم
خوبی مامانی؟
وااااااااااااای چند روز پیش دزد زد به خونه مون.
من و بابایی صبح ساعت 8 رفتیم بیرون. من ساعت 11 برگشتم و وقتی خواستم کلید بندازم و در رو باز کنم دیدم ای داد بی داد, قفل در نیست یعنی کلا مغزی قفل رو از جا درآورده بود اما خدا رو شکر قفل آویز رو هم زده بودم و فرصت نکرده بود اون رو باز کنه. آخه ظاهرا اون روز مجتمع خیلی شلوغ بوده و آقا دزده نتونسته توی اون شلوغی کار کنه!!!
خلاصه اول به بابا سینا زنگ زدم. بابا هم گفت برو به نگهبان بگو. رفتم نگهبان رو آوردم و گفت بله دزد زده! بعد هم رفت و به پلیس زنگ زد. بابا سینا هم خودش رو رسوند. پلیس هم اومد! مثل توی فیلم ها شده بود! خلاصه پلیس گفت در رو باز کنید اگه چیزی برده بود صورت جلسه کنید و برامون بیارید. آخه خودشون یک مورد دیگه براشون پیش اومده بود و باید می رفتن!
حتی یک قسمت از شیشیه در رو هم شکوندیم تا بلکه بتونیم قفل رو باز کنیم اما نشد. بالاخره بابا سینا موفق شد در رو باز کنه. واااااااای نمی دونی با چه ترس و لرزی سرم رو کردم توی خونه تا ببینم لپ تاپم روی میز هست یا نه.
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای همه چیز سر جاش بوووووووووووووووود.
یک خطر خییییییییلی بزرگ از سرمون رد شد. خدا رو شکککککککککر. برا همین یک صدقه ی حساااااااابی دادیم.
خلاصه اون روز کل بلوک اومدن دیدنی! همون شب هم همه ی واحدهای طبقه ی ما مشغول عوض کردن قفل های خونه هاشون بودن. خیییییییییلی خنده دار بود. 3 تا واحد همزمان قفل ساز آورده بودن تا این اتفاق برا اونا نیافته!!!!!!!
دوستت دارم عزیزکم