تربچه!

سفرهای نوروزی - قسمت اول - کرمان

1392/1/24 11:51
نویسنده : مامان تربچه!
768 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلکم

خوبی مامانی؟

خب. و اما ماجراهای سفرهای نوروزی! روز پنجشنبه 9 فروردین خونه ی مامان جون راضیه اینا ناهار خوردیم و ساعت 14:15 با خاله زهرا اینا به سمت مشهد حرکت کردیم.

مقصد اول ما, کرمان.

یکی از شهرهای مسیرمون, سیرجان بود. وقتی از سیرجان خارج شدیم, اوایل شب بود و ما با صحنه ای روبه رو شدیم که واقعااااااااااا توصیف ناپذیره  توی جاده داشتیم حرکت می کردیم که یک دفعه ماه از پشت کوه ها خودش رو نشون داد. تا حالا ماه رو به این زیبایی ندیده بودم, بزرگ و زیبا به رنگ نارنجی. اون قدر بزرگ و نزدیک که می تونستی دستت رو دراز کنی و بگیریش. آقا امین (شوهر خاله زری) گفت که اینجا (بین سیرجان و کرمان) نزدیک ترین فاصله ی ماه با زمین توی ایران هست. و این مطلب رو با تمام وجودت حس می کردی.

ساعت 9 رسیدیم کرمان. 2بسته پنیر, 2 بسته نون و 2 بسته بادم خریدیم و رفتیم توی یک پارک و شام خوردیم. خیلی چسبید!

بعدش رفتیم خونه ی دوست بابا جون کاوه, آقای نخعی. شب رو استراحت کردیم و صبح بعد از صبحانه رفتیم بازار قدیمی کرمان. آخه من و خاله زری می خواستیم "پته" خام بگیریم. خاله زری کلاس پته دوزی رفته و داره به من هم یاد میده  و از اونجایی که پته, صنایع دستی کرمان هست, از فرصت استفاده کردیم و یک دل سیر پته ی خام خریدیم تا بدوزیم! 

تا ظهر توی بازار چرخ زدیم و بعد رفتیم سفره خانه ی سنتی که توی بازار بود. اول که سفارش چای دادیم و چه قدر هم چسبید! توی یک فضای سنتی, روی تخت و خوردن چای توی استکان کمر باریک!

بعدش هم سفارش ناهار دادیم, غذای معروف کرمان, کشک بادمجون هست  همه کشک بادمجون و حلیم بادمجون سفارش دادن به جز من که طبق معمول همیشه و به رسم دیرین, جوجه کباب سفارش دادم! آخه معده ام حساسه و میترسم چیز دیگه ای بخورم!

بعد از ناهار, آقای نخعی و خانمشون رفتن خونه و ما هم به سمت شهر "ماهان" حرکت کردیم. فاصله ی زیادی نداشت, حدود 15 کیلومتر! وقتی رسیدیم اول رفتیم مقبره ی "شاه نعمت الله ولی" یک عارف و صوفی که در دوره ی صفویه زندگی می کرده.بنای واقعا با عظمت و زیبایی داشت. معماری فوق العاده و 2 حیاط باصفا.

بعدش رفتیم به سمت "باغ شازده". این هم از عجایب روزگار هست! وسط کویر داری میری که یک دفعه یک نگین سبز خودنمایی می کنه. باغی زیبا و خوش آب و هوا در دل خشک کویر. و حتما به همین خاطر هست که این باغ از طرف یونسکو به عنوان یکی از 10 باغ منحصر به فرد جهان شناخته شده.

نزدیک غروب بود که برگشتیم خونه ی آقای نخعی, بابا سینا و آقا امین رفتن استراحت کردن من و خاله زری هم رفتیم توی حیاط و نشستیم به پته دوزی!هدی بلا هم با دختر آقای نخعی سرگرم بازی و شیطنت شد 

ادامه ی سفر در پست بعدی!

دوستت دارم عزیزکم

 

 

دوستای عزیزم که می خواهید راجع به پته دوزی, مقبره ی شاه نعمت الله ولی و باغ شازده اطلاع کسب کنید, روی عناوین زیر کلیک کنید:

پته دوزی

مقبره ی شاه نعمت الله ولی

باغ شازده ماهان (کرمان)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان ابوالفضل
27 فروردین 92 1:39
سلام سلام سلام با تاخیر سال نو مبارک سالی سرشار از شادی داشته باشین
مامان عسل
31 فروردین 92 14:48
ای جاااااان چقدر قشنگ نوشتی یه لحظه حس کردم باهاتون بودم
ماماني كسرا
28 اردیبهشت 92 11:04
وااي اومده بوديد شهر ما!!!!!!! كاش يه خبر ميدادي ببينيمتون....
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه! می باشد