ترافیــــــــک!
سلام گلکم
خوبی مامانی؟
این روزها سرم خیــــــــــلی شلوغه به چند دلیل:
1- مامان جون راضیه اینا مجبور شدن اسباب کشی کنن اما چون خونه شون هنوز آماده نیست, اومدن پیش ما, یعنی مامان جون و بابا جون خونه ی ما هستن و دایی محمد خونه ی خاله زری. این روزها خیلی بهمون خوش میگذره. همه دور هم هستیم!
البته بابا جون کاوه و بابا سینا که صبح میرن سرکار تا شب, می مونیم من و مامان جون. البته روزهای اول ناهار می رفتیم خونه ی خاله زری, میدونی که تا خونه شون پیاده 5 دقیقه راه هست.
2- دایی جون فرزاد (دایی کوچیکه ی من) از آمریکا اومده بودن برا همین چند روز می رفتیم خونه ی مامی (مادربزرگ من) تا این یک هفته رو با هم باشیم
یک هفته بعدش سارینا (دخترعموی من) از انگلیس اومد و چند روز هم رفتیم خونه ی خاله زری تا پیش هم باشیم!
همین جمعه هم خاله جون کامیلا (خاله ی من) داره از آمریکا میاد و چند روز با هم خواهیم بود!!!!
خلاصه ترافیک مهمون بازی داریم!
3- برا خونه مون پرده خریدیم و 2 روز نصبش طول کشید, بعدش هم تا 3 روز خونه تکونی اساسی داشتم! پنجشنبه هم قراره بیان دامپا و دیوارکوب و درهای جدید خونه رو نصب کنن. یعنی داریم به خونه می رسیم اساســــــــــــی
4- علاوه بر ترافیک مهمون, ترافیک جشنواره ای هم داشتم! همزمان توی 3 تا جشنواره شرکت کردم, 2 تا عکاسی و 1 پوستر. جشنواره ی هنرهای تجسمی امام رضا (ع) بخش پوستر رو که من و مامان جون راضیه شرکت کردیم و فعلا هر دوتامون به بخش اصلی راه یافتیم! یکی دو روز دیگه نتیجه اش میاد.
این بود علت تاخیر در به روز کردن وبلاگت عزیزم
دوستت دارم عزیزکم