تربچه!

ماجراهای تحویل سال!

1392/1/24 11:56
نویسنده : مامان تربچه!
701 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلکم

خوبی مامانی؟

این اولین پست سال 92 هست

و اما ماجراهای سال تحویل. قرار بود من و بابایی سال تحویل رو توی خونه باشیم. اما دایی محمد زنگ زد و پرسید ما کجا قراره بریم, از اونجایی هم که دایی محمد خیییییییلی حساسه, من گفتم می خوایم بریم حافظیه و تو هم با ما بیا! اما دایی گفت من نمیام. خلاصه مامان جون زنگ زدن و گفتن چه فکر خوبی کردی برا حافظیه, ما هم میایم!!!

بابا جون کاوه هم می خواستن یک سر برن پیش پدر (پدربزرگ پدری من) من و خاله زری هم گفتیم باهاشون بریم. برا همین 3 تایی (+ هدی کوچولو) رفتیم دیدن پدر. این دیدار خیلی طول کشید و تا رسیدیم خونه و ناهار خوردیم دیدیم ای داد بی داد به سال تحویل حافظیه نمی رسیم!!!  چه کنیم و چه نکینم؟ همگی شال و کلاه کردیم و رفتیم خونه ی مامی (مادربزرگ مادری من). و این شد که همگی سال تحویل خونه ی مامی بودیم. 

سحر فردای سال تحویل هم با بابا سینا راه افتادیم به طرف جهرم برای شروع ماراتن دید و بازدید!!!!!!  ظرف 2 روز تمام دیدها و چندتا از بازدید ها رو انجام دادیم و نشستیم توی خونه. 

از اونجایی که ما و عمو سعید برا 13 به در نمی تونستیم جهرم باشیم, روز 4 فروردین رفتیم چهارم به در!!!!!!!!  خیییییییییلی خوش گذشت

 اول رفتیم پارک جنگلی و ناهار خوردیم. بابا و عمو و عمه هم با گوشی بابا بازی کردن و کلی خندیدن! بعدش رفتیم باغ سلی (باغ مرحوم بابابزرگ بابا سینا)  اونجا هم چایی و میوه خوردیم  بابا و عمو و عمه هم وسطی  و توپ بازی کردن. من هم رفتم توی باغ گشتم و کلیییییییی چیزهای خوشکل دیدم!  غروب هم برگشتیم خونه و فردا صبحش به سمت شیراز حرکت کردیم. مامان جون خدیجه اینا هم بعد از ما راه افتادن به سمت شیراز و تا ظهر رسیدن خونه ی ما. اونا هم 3روز مهمونمون بودن و برگشتن جهرم.

سفرهای نوروزی در پست بعد!

دوستت دارم عزیزکم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

پریا
31 فروردین 92 22:59
سلام خوب هستید ؟..وبلاگ زیبایی دارید ... ما در حال جمع آوری سیسمونی هستیم اگر دوست داشتید به این کلوب سر بزنید ... http://www.ninisite.com/clubs/chat.asp?clubID=19528&ChatDate=31-1-1392&PageNumber=2
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه! می باشد