دعا برای خاله جون نرگس
سلام گلکم
خوبی مامانی؟
دیروز با دایی علی رفتیم نمایشگاه کتاب. خیییییییییییییلی شلوغ بود.
آخه روز یکی مونده به آخر بود. خدا رو شکر کتاب هایی که دایی می خواست گیرش اومد. بابا سینا هم چند تا کتاب دیگه گرفت.
خاله جون نرگس (خاله ی بابا سینا) دوشنبه میاد تهران.
آخه می دونی مامانی، خاله نرگس 19ساله که منتظر نی نی هست. الان هم برای ادامه ی درمان میاد تهران. عمل داره، اما هنوز نمی دونم این دفعه دکتر کدوم روش رو بهشون پیشنهاد داده.
همه ی فامیل خاله نرگس رو دوست دارن
آخه اون خییییییییییلی مهربونه و آزارش به هیچ کس نمیرسه، دل هیچ کس رو نمیشکونه و پشت سر هیچ کس حرف نمیزنه. خیلی دل بزرگی داره.
کلی بهشون اصرار کردیم که بیان خونه ی ما اما نیومدن، به جاش رفتن یک سوئیت اجاره کردن یک و نیم میلیون واسه ی 10 روز.
خاله نرگس اینا خیلی پولدارن و حاضرن همه ی پولشون رو بدن تا یک تربچه ی ناز و مامانی داشته باشن.
می دونی مامانی
همه ی اونایی که تربچه ندارن دوست دارن همه ی داراییشون رو بدن تا اون رو داشته باشن،
تا خدا چی بخواد.
می بینی عزیزکم، شما تربچه ها خیلی برای مامان و باباها مهم هستید، پس تربچه ی خوبی باش و مامان و بابا رو منتظر نذار. به تربچه ی خاله نرگس هم بگو زودتر بیاد توی دل مامانی نرگس، بهش بگو اگه بیاد یه مامانی خوب و مهربون گیرش میاد.
حالا من و بابایی سینا سه شنبه می خوایم بریم بیمارستان پیش خاله نرگس تا هرکاری از دستمون برمیاد براش انجام بدیم، آخه اونا تهران غریبن و هیچ کس رو ندارن. فقط و فقط خودشون دوتا هستن. پس ما باید بریم به کمکشون. آخه این عمل عملی هست که مامانی نرگس اصلا نباید به خودش فشار بیاره یا ناراحت بشه، حتی نباید فعالیت زیاد داشته باشه.
عزیزکم
تو که به خدا نزدیک هستی، ازش بخواه به خاله نرگس کمک کنه
خدایا
خدایا
خدایا
کاشکی سه شنبه نی نی بیاد توی دل خاله نرگس و دوهفته بعدش هم جواب آزمایشش مثبت باشه