آزمایشگاه!
سلام گلکم
خوبی مامانی؟
دیروز با دایی علی اینا رفتیم آزمایشگاه برا آزمایش قبل از ازدواج.
وااااااااااای کلیییییییییی خندیدیم! و کلییییییییییی هم یخ زدیم آخه خیییییییلی سرد بود!
فاطمه جون (زندایی علی) ساعت 10:30 امتحان داشت. دایی علی هم از قم رسیده بود و راه به راه ترمینال اومده بود آزمایشگاه. تا دلت بخواد هم گره توی کارمون افتاد!
آزمایشگاه، عکس دایی رو که پای برگه ی محضر بود قبول نکرد رفتیم عکاسی و عکس تهیه کردیم. بعد رفتیم محضر تا دوباره برامون مهرش کنن
امااااااااااا
محضر بسته بود به شماره هایی که روی برگه بود زنگ زدیم و التماااااااس که بیاین برامون این برگه رو مهر کنید!!!
کلی شل کن سفت کن راه انداختن و ما رو سر دووندن. خلاصه تصمیم گرفتیم بریم دم در خونه ی حاج آقا! اون بنده ی خدا هم با روی باز قبول کرد و آدرس داد. مرد خوبی بود خدا خیرش بده.
خلاصه برگه ی محضر مهر شد و دوباره رفتیم آزمایشگاه. حالا فاطمه جون هم داشت خلاصه نویسی هاش رو می خوند! من و مامانش هم کلیییییییی اذیتش کردیم که تو چه طوری توی این وضعیت درس می خونی!!!
خلاصه با سلام و صلوات آزمایش دادن و جوابش دوشنبه میاد.
ان شاالله قراره 7 بهمن عقد کنن (محضری) و 21 بهمن جشن بگیریم خلاصه این که دو هفته هست من و مامان جون مرضیه و خاله زری درگیر گرفتن تالار و تنظیم مهمون ها و خرید و ... هستیم.
کلی هم بهمون خوش میگذره. آخه اولین باره داریم داداش زن می دیم!!!
دیشب هم کسی که ازش خونه خریدیم زنگ زد و گفت خونه دیده برا رهن. حالا قراره امروز بابایی بره و یک مقدار دیگه از پول رو بهش بده و اون هم تا آخر هفته تخلیه کنه
وااااااااااای خدایا یعنی تا یک هفته ی دیگه به خونمون می رسیم؟!
ان شاالله
مامان جون خدیجه اینا هم اومدن شیراز و الان با هم اومدیم خونه ی اطلسی (معروف به خونه ی حاج آقا!). فردا برمیگردن جهرم. عمه هم هفته ی دیگه برا فرجه ها ی امتحانی میره جهرم. اما عمو همچنان در اعتصاب به سر میبره و گفته فعلا نمیام! آخه میترسه براش زن بگیریم!!!
دوستت دارم گلکم
بووووووووووس