تربچه!

نمایشگاه کتاب

1390/2/15 20:44
نویسنده : مامان تربچه!
863 بازدید
اشتراک گذاری

سلام تربچه ی مامان

خوبی عزیزکم؟

واااااااااااااای دارم از خستگی میمیرمniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

امروز با بابا سینا و عمه سلما رفتیم نمایشگاه کتابniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

خیییییییییلی خوش گذشتniniweblog.comniniweblog.com

از ساعت 10 صبح تا 6:30 عصر. هشت ساعت و نیییییییییییم توی نمایشگاه چرخیدیم

niniweblog.com

ناهار هم سالادالویه درست کرده بودم. بعد از نماز رفتیم یه گوشه ی نمایشگاه نشستیم و ساندویچ خوردیم

واااااااای چه قدر کتاب خریدیمniniweblog.comniniweblog.com

 

آخه می دونی تربچه ی من

مامانی دیووووووووووونه ی کتابه. وقتی کتاب می بینم دیگه حالم دست خودم نیست

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

 

 

اصولا من کتاب رو نمی خونم، می خوررررررررررررررررررم

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

سه تایی روی هم رفته حدود دویست هزاااااااااااار تومن کتاب خریدیم

البته الان دویست هزار تومن خیلی زیاده مامانی، احتمالا زمانی که تو این مطلب رو می خونی با این پول یک کتاب سی صفحه ای بهت می دن!

 

الان سه تامون از خستگی افتادیم وسط پذیرایی

اما واقعا خوش گذشتniniweblog.com

جای خاله زری و دایی محمد و دایی علی و عمو سعید خیییییییییییییلی خالی بود

مخصوصا عمو سعید. کلی بهش اصرار کردیم که بیاد تهران تا با هم بریم نمایشگاه. ولی قبول نکرد

آخه می دونی مامانی، نزدیک اعلام نتایج ارشد هست. واسه همین عمو سعید دوباره افسرده شده

niniweblog.comniniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

الی
15 اردیبهشت 90 21:22
سلام عزیزم.من قبل از این بارداریم 1 سقط داشتم . بیمارستان صارم میرفتم که مثلا آنچنانیه ولی حالا که پیش این دکترم میرم مفهوم واقعی دکتر خوب رو می فهمم .به نظر من صارم فقط اسم در کرده . وقتی میری توش انگار رفتی گالری لوح تقدیرا رو ببینی.من نمیدونم علت مراجعت به رویان چی بوده ولی به نظر من دنبال یک دکتر خوب باش تالبیمارستان و مرکز خوب.موفق باشی
فاطمه
15 اردیبهشت 90 22:32
سلام،چقدر من دوست داشتم بیام نمایشگاه کتاب ولی راهمون دوره و با این اوضاع نمیشه،امیدوارم خدا بهتون یه نی نی سالم بده،سر بزنید بهم!
مامان علیرضا
15 اردیبهشت 90 22:51
سلام مامان تربچه. اولا اسم وبلاگتون خیلی بامزه است. دوما خوش به حال تربچه با این مامان عاشق کتابش.راستی کتاب ریحانه بهشتی واسه دوران بارداری و سلامتی تربچه ها عالیه.
مامان علیرضا
15 اردیبهشت 90 22:53
انتظار کشیدن برای تولد یه فرشته زیباترین هدیه خدا به مادران است برای این حس خوب خدا رو شاکریم.پایدار باشی
مادر سامان
16 اردیبهشت 90 10:18
سلام به تربچه ومامان مهربونش خداکنه هرچه زودتر این تربچه بره تو دل مامانش نگران نباش منم بعد از ده سال تربچم وخدا گذاشت تو باغچه زندگیم یه سری هم به سامانی منم بزن خاله جون تا تربچت مثل اون خوشمل بشه بااجازه شمارالینک کردم
فاطمه
16 اردیبهشت 90 14:31
سلام،خیلی ازتون ممنونم،دل مهربونی دارین،خوش به حال تربچتون، بابت کتاب ممنون،اتفاقا خیلی وقته این کتابو میخونم،موفق باشی،اسمتونو نمیدونم،بای!
نارینه
16 اردیبهشت 90 16:11
منم عاااااشق کتابم مامان جونی مخصوصا اگه سالاد الویه هم باشه !!!!
مامان ابوالفضل
16 اردیبهشت 90 16:54
سلام به مامان تربچه ، نمایشگاه خوش گذشت پس حسابی. دوست من همیشه شاد باشی، فکر نکنم امسال نمایشگاه برم ...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه! می باشد