تربچه!

ماجرای مامان و المپیک ضایع شدن!

1390/3/9 16:49
نویسنده : مامان تربچه!
836 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلکم

خوبی مامانی؟

امروز مامانی ضایع شد در حد المپیک!!!!!!!!!!

(سوسک شدم!)niniweblog.com

ماجرا از این قراره که من و بابا سینا خیییییییییییلی هول هستیم و بعد از 3سال بی خیالی حالا یک دفعه می خوایم زودی نتیجه بگیریم. برای همین تا دکترم گفت بیا برای سونو من هم دویدم و رفتم رویان تا سونو کنم.

niniweblog.com

ساعت 9:30 صبح نوبت گرفتم و تا ساعت 12 ظهر توی نوبت بودم!!!!!!!!!

niniweblog.com

وقتی اسمم رو صدا زدن با خوشحالی از جا پریدم و رفتم توی اتاق سونو. خانم منشی من رو فرستاد پیش رئیسش! اون هم گفت شما برای چی اومدی سونو؟!

من هم گفتم خانم دکتر گفته دیگه

اون هم نگاه دلسوزانه ای به من انداخت و گفت شوهر شما هنوز آزمایش دومش رو انجام نداده. باید سه هفته صبر کنید تا اون آزمایش بده و دکتر روش درمان رو تعیین کنه بعد شما بیاین برا سونو!!!!!!!!!!!!!!

دقیقا نمی دونم اون لحظه چه حسی داشتم!!! فقط میدونم عصبانی نبودم!!!!!!!!!

niniweblog.com

و این خییییییییلی عجیب بود چون اصولا در این مواقع من عصبانی میشم!!!

niniweblog.com

خیلی خونسرد خداحافظی کردم و اومدم خونه!!!!!!!!!!!!!!!

niniweblog.com

خدا رو چه دیدی شاید توی این سه هفته با دستوراتی که دکتر داده و دستورات گیاهی نرگس جون (مامان محمد) تو اومدی توی دل مامانی.

من به این میگم "قایم باشک شیرین خدا". خدا از این بازیا خیلی با من و بابایی کرده و ما این بازی رو خییییییلی دوست داریم. خدا قایم میشه و ما چشم میذاریم، اون ما رو می بینه و یواشکی زیرنظرمون داره، اما ما اون رو نمی بینیم. بعد خدا برای این که پیداش کنیم یه نشونه هایی برامون میفرسته، ما هم یه دفعه خدا رو پیدا می کنیم و می گیم "دااااااالی"

خیلی بازی شیرینی هست

مگه نه؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان نرگس
9 خرداد 90 17:35
سلام چقدر نوشته های پایانیتون دل نشینه من و بهرام هم 3 سال قایم باشک بازی کردیم ولی اون موقع ها هیچ وقت تعبیر به این زیبایی از اون اوضاع نداشتم واقعا که خدا چه پاداش عزیزی رو بعد بازی به ما لطف کرد با این که من نتونستم خدا رو پیدا کنم و خدا خودش جاشو لو داد.
نارینه
9 خرداد 90 17:40
همینجور سر خود لند شدین رفتین رویان !!!!!! چکار کنه این تربچه از دست شما و بابایی ... ما هم ازین بازیها زیاد داریم با خداجونمون !!! ولی دیگه از بس چشم گذاشتیم چشامون داره سیاهی میره ... ههههه
مامانی کسرا
9 خرداد 90 17:43
خدا اینقدر بزرگه که اگرم بخواد نمی تونه قایم شه یکم دیگه صبرداشته باش:
mamane amirali
9 خرداد 90 21:18
salam.azizam.har chi khodesh bekhad haman misheh.ma hich kareh hastim.nini hadeieh khodast.age dost dashteh bashe mideh.in donia hamineh.ma sahebe hich chiz nistim.hata ninieh khod.sahebesh faghat khodast.
mamane amirali
9 خرداد 90 21:20
salam.man sahar hastam.dokhtar dayi amirali.ama web nadaram.amadam khaneh inha.mersi azizam az lotfet.man kolan naresayieh tokhmak daram.leghah ham 30 dasad faghat migan javab mideh.shoma chi ?az koga shoro kardid?moshkeletan chi bood?
mamane amirali
9 خرداد 90 21:21
mishe manoo rahnamaee konid.man ebne sina raftam.ama intor goftan.yani hichi.hazinash chetoreh ?
mamane amirali
9 خرداد 90 21:22
shogaram bache ziad dost dareh va kamelan sonati hast.nemidanam che bekonam.migeh hazinasho madaret ina bedan be man marboot nist
mamane amir ali
10 خرداد 90 0:14
salam.va mersi.sahar halateh afsordeghi peida kardeh.mikhas bedooneh moshkele shoma chetor bood ?hazinash cheghadr shodeh?shogaresh kheili nafahmeh.sahar sard mezaj ham dar rabeteh hastesh.be khatereh marizish.beineshan faseleh hast.
مامان سانیار
10 خرداد 90 12:20
امیدوارم هر چی به خیر و صلاحتونه همون بشه .
خاله پپو
10 خرداد 90 13:06
چه تعبیر خوشمزه ای!
مامان ماهان
10 خرداد 90 16:05
مامان ابوالفضل
10 خرداد 90 17:55
سلام اینا همه نشونه های خدا هستن، من خیلی بهشون اعتقاد دارم اینکه گاهی برای بدست آوردن چیزی برای ما نشانه میزاره تا لذت بدست آوردن و با تمام وجودمون حس کنیم امیدوارم تربچه نشونه ی آسونی از طرف خدای ما باشه
نازنین نرگس نفس مامان
15 خرداد 90 18:28
شیرنه مخصوصا اخر اخر بازی
نازنین نرگس نفس مامان
15 خرداد 90 18:47
با اجازه لینکتون کردم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه! می باشد