مامانی از شیراز گزارش می دهد!
سلام گلکم
خوبی مامانی؟
من و بابا سینا و عمه سلمات دیروز کلا توی جاده بودیم!
بالاخره رسیدیم شیراااااااااااااااااااااااااااز
4:45 صبح راه افتادیم و 5 عصر رسیدیم شیراز. تا رسیدیم عمه سلما رو تحویل خاله جون نرگسش دادیم! آخه خاله نرگس بابایی سینا هنوز شیراز بودن و همون موقع می خواستن برگردن جهرم. ما هم گفتیم صبر کنن که عمه سلما رو بهشون برسونیم تا دیگه نخواد با اتوبوس بره.
دو ماه می شد که نیومده بودیم. خییییییییییییییلی دلم برای همه تنگ شده بود. الان از خونه ی مامان جون نازیلا دارم آپ می کنم. خاله زهرا و دایی محمد هم هستن. جای دایی علی خالیه. بابا جون کاوه هم صبح سحر رفت بوشهر تا به کاراش برسه
شنبه هم می ریم جهرم پیش مامانی خدیجه اینا. عمو سعید هم رتبش 20 شد. همه خوشحالن اما خودش راضی نیست.
خدا کنه وقتی می ریم جهرم عمو سعید هم سرحال شده باشه تا به همه خوش بگذره