سفر
سلام گلکم
خوبی مامانی؟
توی این شب های قدر برای مامانی و بابایی دعا هم میکنی یا نه؟
حتما میکنی
عزیزکم
ان شاالله من و بابا سینا فردا صبح عازم سفر سوریه-لبنان هستیم. برات گفته بودم که اسممون توی کاروان دانشجویی در اومده. خدا رو شکر کارهای سربازی بابا با هر بدبختی بود تموم شد و مُهر خروج رو دریافت کرد. بابا سینا خیلی اذیت شد، با زبون روزه توی این تهران دود گرفته، روزهایی بود که ماشین رو نمیتونست بیرون ببره، با پای پیاده میرفت دنبال کارهای نظام وظیفه. اما خدا رو شکر تموم شد.
5-4 روز هم هست که توی اینترنت داریم سرچ می کنیم و سفرنامه ها رو میخونیم تا به قول بابا سینا "با معرفت" بریم سفر! بدونیم کجاها بریم، چی بخریم، چی بخوریم و ...
اگه خدا بخواد سومین شب قدر رو توی حرم حضرت زینب (س) احیا می گیریم. ما این اتفاق رو به حساب یک دعوت میذاریم، یک نشونه ...
راستی
میدونستی خاله جون نرگس هم مراد دلش رو بعد از 20 سال، از حضرت رقیه (س) گرفته؟
هنوز یک سال نمیگذره که از سوریه برگشته و الان 4ماهه حامله هست.
ان شا الله خدا همه ی آرزومند ها رو به آرزوشون برسونه
گلکم
دارم میرم تا سه ساله ی اباعبدلله (ع) رو واسطه کنم و تو رو از خدا بگیرم. می دونم که میشه. ایمان دارم، ایمان داریم
دوستای عزیزم
اگه لایق باشم، دعا گوی همتون هستم. حلالم کنید.
احتمال این که اونجا به اینترنت دسترسی داشته باشم یا حتی وقتش رو داشته باشم کمه، پس سفرنامه رو روی کاغذ می نویسم و به محض بازگشت میذارم روی نت.
شب قدر، من رو از دعاتون فراموش نکنید.