رفت و آمد!!!
سلام گلکم
خوبی مامانی؟
این روزها اینترنت مامان جون اینا قطع بود, با اینترنت گوشیم هم که اصلا نمیشه آپ کرد برا همین نتونستم برات بنویسم
شنبه سحر خاله جون کامیلا (خاله ی من) از آمریکا اومدن دو سالی که ما تهران بودیم و خاله میومد شیراز موفق نشده بودم ببینمشون. برا همین خیییییییییییلی دلم براشون تنگ شده بود. از همون شنبه هم شیرازگردی شروع شد حافظیه, بازار وکیل و سرای مشیر رو تا حالا رفتیم. فردا هم تور زیارتی داریم + حافظیه (برای سومین بار در این 4 روز!!!). قراره تا جمعه که خاله جون می خواد برگرده یک بار دعوتشون کنیم خونمون. هنوز مبلی که سفارش دادیم آماده نشده اما چون با خاله جون رودربایستی نداریم مشکلی نیست!
بابا سینا هم از دیروز (1 اسفند) رسما سرباز شد دیشب ساعت 12 هم رفت یزد. آخه آموزشی یزد بود و الان باید میرفت برای کاراهای اداری و گرفتن نامه که آموزشی رو اونجا گذرونده. یکی دو روز هم بیشتر طول نمیکشه اما همین قدر هم برامون زیاده
من هم خونه ی مامان جون مرضیه هستم. دلم خیییییییییییییلی برا بابایی تنگ شده اما خب چون خاله جون کامیلا اومده, سرگرم مهمونی و گردش هستم و از سختی دوری کم شده. اما حتما بابا سینا خیلی دلتنگه
از صبح که بابایی گفت داره میره توی پادگان تا الان خبری ازش ندارم. آخه گوشیش خاموشه. نگران نیستم چون می دونم توی پادگان گوشی رو ازشون میگیرن. اما خب دلم براش تنگ شده دیگه اما خوبیش اینه که زودتر سربازیش تموم میشه و هر دوتامون راحت میشیم
خبر دیگه ای نیست
دوستت دارم عزیزکم
بووووووووووووووووووووووووس