تربچه!

سفرنامه ی همدان- قسمت اول

1390/4/9 10:16
نویسنده : مامان تربچه!
3,794 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلکم

خوبی مامانی؟

امروز صبح با خاله زهرا اینا و دایی محمد راه افتادیم به سمت همدان. و این پست, خاطرات روزانه ی سفر همدان هست.

 

niniweblog.comniniweblog.com

 

روز اول- چهارشنبه 8/4/90

ساعت 4:8 صبح, بیدار باش زده شد و ساعت 5:15 راه افتادیم. شب قبل از سفر بابا سینا و عمو امین (شوهر خاله زهرا) تصمیم گرفتن که از مسیر قزوین به همدان بیایم. جاده ی جالبی بود. کلا صنعتی بود و پر از کارخونه!

تصمیم یر این بود که قبل از رفتن به هتل, از غار علیصدر دیدن کنیم. ساعت 10:15 رسیدیم به غار علیصدر. این رو هم بگم که به خاطر دخترخاله هدی, از صبحانه خبری نبود! میخواستیم قزوین برا صبحانه بایستیم که خاله زری گفت اگه واستیم, هدی بیدار میشه و واویلا داریم!!! برای همین نایستادیم تا هدی خانم بیدار بشن! وقتی هم که بیدار شد نزدیک علیصدر بودیم گفتیم تا اونجا میریم بعد صبحانه می خوریم. خلاصه به علیصدر که رسیدیم بابا سینا و عمو امین رفتن برای خرید بلیط و خیلی زود نوبتمون شد و به همین خاطر کلا موضوع صبحانه منتفی شد!!!niniweblog.com

 

 وارد غار شدیم و بعد از طی مسیر کوتاهی به اسکله ی قایق ها رسیدیم. سوار شدیم و راه افتادیم. مسیر فوق العاده ای بود. قدم به قدم, قدرت نمایی خدا رو میدیدم و مبهوت عظمت خلقت شده بودیم. هوای درون غار با بیرونش خیلی متفاوت بود اما خدا رو شکر خیلی سردمون نشد. بعد از مدتی از قایق پیداه شدیم و ادامه ی مسیر رو پیاده رفتیم تا دوباره رسیدیم به اسکله ی دیگه ای دوباره سوار قایق شدیم و برگشتیم به ورودی غار. حدود یک ساعت و نیم توی غار بودیم خیییییییییییییییلی خوش گذشت. از غار که اومدیم بیرون داشتیم از گرسنگی میمردیم!!! و دیدیم نمی تونیم تا هدان بریم. برای همین همونجا ناهار خوردیم که همچین تعریفی نبود اما شکم 5نفر آدم گرسنه رو سیر کرد!

غار علیصدر

غار علیصدر

بعد از ناهار به سمت همدان راه افتادیم و ساعت 3:30 رسیدیم هتل. از تهران یک آپارتمان دوخوابه (6نفره) رزرو کرده بودیم. وقتی به اتاق رسیدیم دیدیم بله, اتاق هاش کولر نداره! خاله زری هم که گرمایییییییییییی گفت من اینجا دووم نمیارم! برای همین بابا سینا و عمو امین رفتن با پذیرش صحبت کردن و اون ها هم اتاقمون رو با یک آپارتمان 3ه خوابه (9 نفره!!!) عوض کردن (البته مابه التوفاوتش رو حساب نکردن و با همون قیمت قبل حساب کردن). این یکی اتاق خیییییییلی بهتر از قبلی هستش آخه ما 5نفر هستیم و توی اتاق 9نفره. خیلی جامون بازه مخصوصا با وجود هدی خانم که ثانیه ای آروم و قرار نداره!

niniweblog.com

 

خلاصه تا جا گیر شدیم همه بیهوش شدیم (به جز خاله زری که هدی خانم اصلا نذاشت خاله بخوابه!) ساعت 7 عصر هم رفتیم آرامگاه باباطاهر و ابن سینا. مکان های باصفایی بودن مخصوصا بوعلی که مامانی ارادت خاصی به جناب ابن سینا داره (آخه مامانی با ابن سینا یه جورایی هم رشته هست!!!).

آرامگاه ابن سینا

 

آرامگاه باباطاهر

 

الان هم بابا اینا رفتن شام بخرن. من و خاله زری و دایی محمد داریم از خستگی پس میافتیم و اگه خدا بخواد هدی خانم خوابه!!!

ادامه دارد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

داداش ممل
9 تیر 90 12:17
سلام تولد 9 ماهگيشون مبارك! يه سر به وبلاگ ما بزنيد بد نيست!
مامان فهیمه
9 تیر 90 12:46
سلام گلــــــــــــــــــــــــم: ای کلک چه زود رفتین سفر..خوش به حالتون... من سه بار رفتم غار غلیصدر ...خیلی کیف کردم.خــــــــــــوش بگذره گلم
سارا
9 تیر 90 13:54
صدای بال و پر جبرئیل می آید شب است و ماه به آغوش ایل می آید لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد که ساقی از طرف سلسبیل می آید لباس خاطره را از حریر عشق بدوز حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید نگاه آمنه از این به بعد می خندد چرا که معجزه ای بی بدیل می آید میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد عزیزم من آپ هستم خوشحال می شم تشریف بیاری بووووووس کیانا جونم ایشالله که به سلامتی برگردی و حسابی بهتخوشبگذره بووووس
مامان ماهان
9 تیر 90 14:36
سلام به به خانم خانما الهی همیشه گشت و گذار و شادی باشه بوووووووووووووووووووووس برای دوست جونم
سارا
9 تیر 90 15:22
خوش بگذره عزیزم......همدان شهر قشنگیه..........
نی نی توپولی
9 تیر 90 15:37
سلام چه سفر نامه قشنگی چه عکس های زیبایی گرفتید موفق باشید
مامان سید ابوالفضل
9 تیر 90 16:24
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد ، دل رمیده ما را انیس و مونس شد . بعثت پیامبر اکرم بر پیروان حقیقیش تهنیت باد.
سارینا
9 تیر 90 17:58
چه بی خبر رفتی گلم هههههههه ایشالله که بهتون خیلی خوش بگذره ...... تا میتونی بدون نینی مسافرت برو بعد از اون دیگه نمیشه ....... بوووووووووس
سارینا
9 تیر 90 17:59
راستی عیدتم مبارک
مامان صفا
9 تیر 90 18:25
سلااااااااام دوست جونی خوبین خوشین الهی همیشه به سلامتی گشت و گذار باشین؛ ممنون از کامنتت.. به فکرم بودی؛ چشم سعی خودم میکنم. ما هنوز به هیشکی نگفتیم منتظریم ...تا صدای قلبش بشنویم.. من به مهمون داری این مدلی عادت دارم حالا کلی هم رزروی داریم تا ماه رمضون
مامان صفا
9 تیر 90 18:25
عزیزم عیدتون مبارک تربچه ها کجایین بیایین بیایین مامانی منتظرتونه
مامان ابوالفضل
9 تیر 90 18:58
سلام سلام سلام به دوست عزیزم خوش بگذره عید سعید مبعث هم مبارک باشه
نازنین نرگس نفس مامان
11 تیر 90 20:38
خوش بگذره دوست خوبم همیشه به سفر
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه! می باشد