سفرنامه ی سوریه-لبنان قسمت اول
روز اول: اولین دیدار
1390/6/1
پروازمون ساعت 9:30 صبح بود. ساعت 3:30 بیدار شدم و چمدون رو چک نهایی کردم. سینا هم ساعت 4 بیدار شد و نون و پنیری رو به عنوان سحری-صبحانه خوردیم! (چون تا وقتی از حد ترخص نگذریم باید روزه رو داشته باشیم و بعد از اون می تونیم روزه رو بشکونیم). ساعت 4:55 راه افتادیم به سمت فرودگاه امام خمینی (ره). عوارضی تهران قم نماز خوندیم و ساعت 6 رسیدیم فرودگاه. پارکینگ شماره ی 1(مسقف) پر بود و مجبور شدیم ماشین رو بذاریم توی پارکینگ روباز.
"ادامه ی مطلب" را ببینید
روز اول: اولین دیدار
1/6/1390
پروازمون ساعت 9:30 صبح بود. ساعت 3:30 بیدار شدم و چمدون رو چک نهایی کردم. سینا هم ساعت 4 بیدار شد و نون و پنیری رو به عنوان سحری-صبحانه خوردیم! (چون تا وقتی از حد ترخص نگذریم باید روزه رو داشته باشیم و بعد از اون می تونیم روزه رو بشکونیم). ساعت 4:55 راه افتادیم به سمت فرودگاه امام خمینی (ره). عوارضی تهران قم نماز خوندیم و ساعت 6 رسیدیم فرودگاه. پارکینگ شماره ی 1(مسقف) پر بود و مجبور شدیم ماشین رو بذاریم توی پارکینگ روباز.
از ساعت 6:30 تا 8:30 تحویل بار و خرید دلار طول کشید. وااااااای خدای من "خرید دلار"!!! یک ساعت توی صف بودیم، نوبت ما که شد طرف باجه رو بست و گفت موقع "تعویض شیفت" شده! ربع ساعت هم معطل شدیم و بالاخره دلار رو گرفتیم. حدود یک ماه بود که برای سفرهای زیارتی نفری 500 دلار بیشتر نمی دادن (تا قبلش نفری 2000 دلار بود) ما هم برای این که دلار کم نیاریم هفته ی قبلش 800 دلار از بازار آزاد خریده بودیم.
پرواز تقریبا به موقع انجام شد. خلبان خوبی داشتیم. Take off و landing فوق العاده نرمی داشت. کترینگ هم نسبت به گذشته خیلی بهتر شده بود. غذای گرم، دسر، چای و نسکافه. مسیر پرواز، زنجان، ارومیه، ترکیه و در نهایت سوریه بود.
فرودگاه دمشق جمع و جور و کوچیک اما تقریبا تمیز بود. کارکنان مودبی هم داشت. خدا رو شکر گیت گذرنامه رو سریع و راحت رد کردیم و از همون جا کاروان سوریه و سوریه-لبنان از هم جدا شدند. فاصله ی فرودگاه تا هتل (هتل سفير) حدود 20 دقیقه بود. البته هتل ما در خود شهر دمشق نبود بلکه در شهرک مانندی به نام "ریف" بود. کلا چه دمشق و چه ریف شهرهایی عقب افتاده، عجیب و کثیف بودن. سطح زندگی به شدت پایین و خونه هایی که هر آن فکر میکنی داره میریزه و ماهواره هایی که روی سقف های ضعیف خودنمایی میکنه.
هتل سفیر هتلی فوق تصورمون بود
هتلی 4ستاره که به نظر من با هتل های 5ستاره ی خودمون برابری می کرد و دقیقا رو به روی حرم حضرت زینب (س) بود یعنی حرم حضرت زینب، اون طرف خیابون بود! از همه زیباتر این که پنجره ی اتاقمون رو به حرم بود و منظره ای فوق العاده داشت.
بعد از تحویل اتاق و کمی استراحت، سیم کارت سوری خریدیم (10هزار تومن) که حدود 7000 تومن اعتبار داشت. شماره رو به خونواده هامون دادیم تا اونا تماس بگیرن آخه ارزون تر می شد.
نکته ی دیگه ای که به محض ورود به سوریه جلب توجه می کنه، وجود عکس های متعدد از بشار اسد با انواع فیگورها و لباس های مختلف هست!!! تعداد عکس های اسد از تعداد پرچم های سوریه خیلی بیشتر بود!
ساعت حدود 5 رفتیم حرم حضرت زینب (س). حال و هوای عجیبی داشت. حس بهتی که توی حرم حضرت علی (ع) داشتم اینجا هم بود، همراه با غمی سنگین و مظلومیتی غریب. بعد از زیارت، کمی توی بازار زینبیه قدم زدیم و یک دست لباس دخترونه برای نی نی خاله جون نرگس خریدیم (آخه سونو کردن و دختر بوده).
بعد از صرف شام عملا بیهوش شدیم! اما برای احیا بیدار شدیم (با کمی تاخیر!) و رفتیم حرم. چون مراسم نبود خودمون احیا گرفتیم و بعدا فهمیدیم مراسم توی حرم حضرت رقیه (س) بوده.
ادامه دارد ...