ما و چمدان!!!
سلام گلکم خوبی مامانی؟ بالاخره بابا جون کاوه اومممممممممممممممد یک روز قبل از اومدنشون رفتیم و به مناسبت برگشتنشون یک کیک کوچولو گرفتیم حیف که اون کیک عمر زیادی نداشت تا ازش عکس بگیرم!!!!!!!!!!! دیروز ساعت 2:30 صبح من و بابا و خاله زری رفتیم فرودگاه. ساعت حدود 3:30 بود که بابا جون از گمرک اومد بیرون و ما مبهوووووووووووت موندیم می دونی چرا؟ آخه بابا جون کاوه خیییییییلی تغییر کرده بود. و اما علت این همه تغییر: بابا جون برای فرار از اضافه بار, پلیور دایی محمد رو پوشیده بود و کاپشن شوهر خاله زری هم روی پلیور, شلوار دایی محمد, جوراب مامان جون مرضیه (البته جوراب معلوم نبود!) و ک...