تربچه!

برگشتیم به خونه

سلام گلکم خوبی مامانی؟ دیروز برگشتیم تهران وای هیچ جا خونه ی آدم نمیشه از صبح افتادم به جون خونه آخه پر از خاک شده     خاک که چه عرض کنم، دوده! فردا خاله جون نرگس داره میاد تهران خونم، یکشنبه وقت سونو داره. دکتر میخواد تربچه های خاله رو ببینه و بهش نشون بده. من به همه گفتم به دلم افتاده 3تا تربچه هست، 2تا پسر و یه دختر حالا ببینیم پیشگویی مامان درست از آب درمیاد یا نه! فردا صبح باید با بابایی بریم خرید، آخه یخچال خالی خالی هست! راستی یه خبر خوب مامانی امروز رفتم توی اتوماسیون دانشگاه و دیدم پروپوزالم برای بار دوم تصویب شده! یک مرحله ی دیگه به دفاع ن...
27 خرداد 1390

بابا سینا و هنر کیک پزی!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ دیروز عصر بابا سینا برامون کیک پخت واااااااااای چه کیکی خیلی خوشمزه بود دستت درد نکنه بابا سینا وقتی آماده شد با مامان جون مرضیه، بابا جون کاوه، خاله زهرا و دایی محمد خوردیمش همین یک تکه باقی موند و گفتم تا تموم نشده ازش عکس بگیرم! ...
24 خرداد 1390

طلسم شکسته شد!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ امروز رفتم دانشگاه بالاخره طلسم شکسته ششششششششد نامه ی سنوات ترم 6 رو گرفتتتتتتتتتتتتتم وقتی رفتم بهم گفت خانم نامتون 25اردیبهشت آماده بوده واااااااای من رو میگی انگار یه پارچ آب یخ ریختن روم واقعا نمیدونستم چی بگم یک مااااااااااه الکی سرکار بودم یک ماااااااااه دفاعم بیخودی عقب افتاد وااااااای خدا از دست این بروکراسی چه کنمممممم حالا بی حرف پیش گوش شیطون کر تصمیم دارم قبل از ماه مبارک دفاع کنم   ...
22 خرداد 1390

ای دبستانی‌ترین احساس من

سلام گلکم خوبی مامانی؟ امروز میخوام برات بگم که مامان و بابا چه جوری باسواد شدن میخوام برات بگم که ما با کوکب خانم که زنی پاکیزه و باسلیقه بود آشپزی کردیم با خانواده ی آقای هاشمی به سفر رفتیم با دهقان فداکار، ایثار و از خودگذشتگی رو یاد گرفتیم با کبری تصمیم گرفتیم از کتاب هامون خوب مراقبت کنیم با داستان لاکپشت و پرنده یاد گرفتیم بی جا سخن نگیم با شعر دو کاج، کمک به درماندگان رو یاد گرفتیم با داستان روباه و زاغ، هوشیاری و زیرکی در برابر حیله گران رو یاد گرفتیم   با شعر باران، گردش یک روز شیرین رو تجربه کردیم و با دوپای کودکانه...
17 خرداد 1390

مامانی از شیراز گزارش می دهد!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ من و بابا سینا و عمه سلمات دیروز کلا توی جاده بودیم! بالاخره رسیدیم شیراااااااااااااااااااااااااااز   4:45 صبح راه افتادیم و 5 عصر رسیدیم شیراز. تا رسیدیم عمه سلما رو تحویل خاله جون نرگسش دادیم! آخه خاله نرگس بابایی سینا هنوز شیراز بودن و همون موقع می خواستن برگردن جهرم. ما هم گفتیم صبر کنن که عمه سلما رو بهشون برسونیم تا دیگه نخواد با اتوبوس بره. دو ماه می شد که نیومده بودیم. خییییییییییییییلی دلم برای همه تنگ شده بود. الان از خونه ی مامان جون نازیلا دارم آپ می کنم. خاله زهرا و دایی محمد هم هستن. جای دایی علی خالیه. بابا جون کاوه هم صبح سحر رفت بوشهر تا ...
12 خرداد 1390

خاله جون نرگس مامان ششششششششششد!!!!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ باورم نمیشه جواب آزمایش خاله جون نرگس مثبتتتتتتتتتتتتتته     خدایا بزرگیت رو شکر بعد از 20 ساااااااااااااال خدایا شکررررررررررررررررررررررررررررررت با این که 5سال بیشتر نیست میشناسمشون اما انگار تمام این 20سال باهاشون منتظر بودم از بس مهربووووووووووووونه از تمام بچه هایی که برای خاله نرگس دعا کردن ممنونم الان که دارم مینویسم از شوق دارم گریه می کنم خدایا هر کس در انتظار نی نی هست، انتظارش رو طولانی نکن الهی آمیییییییییییین ...
10 خرداد 1390

ماجرای مامان و المپیک ضایع شدن!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ امروز مامانی ضایع شد در حد المپیک!!!!!!!!!! (سوسک شدم!) ماجرا از این قراره که من و بابا سینا خیییییییییییلی هول هستیم و بعد از 3سال بی خیالی حالا یک دفعه می خوایم زودی نتیجه بگیریم. برای همین تا دکترم گفت بیا برای سونو من هم دویدم و رفتم رویان تا سونو کنم. ساعت 9:30 صبح نوبت گرفتم و تا ساعت 12 ظهر توی نوبت بودم!!!!!!!!! وقتی اسمم رو صدا زدن با خوشحالی از جا پریدم و رفتم توی اتاق سونو. خانم منشی من رو فرستاد پیش رئیسش! اون هم گفت شما برای چی اومدی سونو؟! من هم گفتم خانم دکتر گفته دیگه اون هم نگاه دلسوزانه ای به من انداخت و گفت شوهر شما هنوز آزمایش دومش رو انجام ...
9 خرداد 1390

شهرک سینمایی، سفری به گذشته

سلام گلکم خوبی مامانی؟ امروز با بابا سینا و عمه سلما رفتیم شهرک سینمایی غزالی   خیییییییییلی خوش گذشت   اونجا پر بود از دکورهای سریال هایی که دیده بودیم، مثل هزاردستان، کیف انگلیسی، سال های قریب، حضرت علی (ع)، مریم مقدس، همچو سرو و ... خیلی جالب بود که اون ها رو از نزدیک می دیدیم   کلیییییییییی هم عکس گرفتیم تازه یه گروه فیلمسازی هم توی قسمت "تهران قدیم" داشتن فیلمبرداری می کردن و نزدیک بود ما هم بیافتیم توی فیلمشون!   این هم چندتا عکس بامزه از اونجا (برای اینکه خیلی حجم نگیره مجبورم کیفیت عکس ها رو بیارم پایین!)   ...
5 خرداد 1390

کادوی تولد + روز زن

سلام گلکم خوبی مامانی؟ امروز روز تولد حضرت زهرا (س) بود. روز زن و روز مادر. امروز توی هر خونه ای جشنه    چه خونه هایی که تربچه دارن, یا قراره داشته باشن و یا ندارن. توی خونه ی ما هم جشن بود بابایی به یک جعبه شیرینی اومد خونه. وااااااااااای من عاشق شیرینی خامه ای هستم یه کادو هم برام خریده بود  اما این کادو, کادوی تولدم بود! عیب نداره، پای کادوی روز زن هم میذارمش!   من از بچگی عاشق این مجسمه ها بودم   و بابایی یادش بود. برای همین کلی گشته بود تا یه خوشکلش رو برام پیدا کرده بود مرسیییییییییییییی بابا سینا  &nbs...
3 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه! می باشد