تربچه!

مامان هنرمند می شود!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ امروز با بابا سینا و مامان جون مرضیه رفتیم ابزار نقاشی و گلدوزی خریدییییییییییییییییییم (آخه اومدیم شیراز) خیلی وقت بود می خواستم خودم رو سرگرم کنم. مامان جون مرضیه پیشنهاد خیاطی داد. اما من گلدوزی و نقاشی رو انتخاب کردم. روزها مامان جون مرضیه بهم درس نقاشی می ده بابا سینا هم امروز حساااااااااابی من رو شرمنده کرد و کلی خرج کرد سینا جون ازت خیییییییییییییییییلی ممنونم من هم به بابایی قول دادم تمام تلاشم رو بکنم تا یک هنرمند تمام عیار بشم! ...
27 تير 1390

بابا آشپز گزارش می دهد!!!!!!!

  از اونجایی که بعضی دوستان دستور پخت "سینا کیک شکلاتی" رو خواسته بودن، من، بابای تربچه دستورش رو براتون میذارم سوالات احتمالی خودتون رو در قسمت نظرات مطرح کنید!!! دستور پخت در "ادامه ی مطلب" 2عدد تخم مرغ را با همزن به قدری هم بزنید که کف کند سپس یک لیوان شکر را به آن اضافه و هم میزنیم. به اندازه ی یک چهارم قاشق چایخوری بیکینگ پودر را در یک لیوان شیر ریخته و هم میزنیم. حال شیر را به تخم مرغ اضافه کرده و هم میزنیم. به اندازه ی حدودا 2 تا 2 و یک چهارم لیوان آرد سفید به آرامی به مخلوط اضافه کرده و با همزن با درجه ی کم هم میزنیم. در انتها مقداری پودر وانیل و 2قاشق غذاخوری روغن و 1قاشق گلاب...
21 تير 1390

دومین کیک بابایییییییییی!!!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ امروز بابایی دوباره کیک پخت واااااااااااااای چه کیکی همش کاکائووووووووووووووو با روکش شکلااااااااااااات   من که میمیرم برا کیک کاکائویی دستت درد نکنه بابا سینا عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم ...
20 تير 1390

بیخیال پایان نامه!!!

سلام گلکم خوبی مامانی؟ امروز زنگ زدم دانشکده که تاریخ دفاع رو برا 5مرداد بزنم خانم ملک زاده گفت 1مرداد تا 10شهریور دفاع نداریم!!! من هم در کمال خونسردی خداحافظی کردم!   به خودم گفتم: بابا بیخیاااااااااااااااااال   انشاالله شهریور. البته این طوری که داره پیش میره معلوم نمیشه شهریور چه سالی!!!! با این همه ماجرا، دفاع بنده دفاعی در حد المپیک خواهد شد! فعلا که کلی سفر در پیش داریم و طبق معمول می خوایم خوش باشیم ...
18 تير 1390

سفرنامه ی همدان- روز آخر

روز آخر شنبه 11/4/90 امروز روز آخری بود که در همدان بودیم. خاله زری اینا دیشب ساعت 11 حرکت کردن به سمت شیراز. چون راه زیادی در پیش داشتن و میخواستن زود برسن. اما من و بابا سینا امروز هم همدان گردی داشتیم. صبح اول رفتیم بانک برای واریز پیش پرداخت سفر سوریه. بعدش هم دوباره رفتیم آرامگاه باباطاهر. ساعت 9:30 هم برگشتیم هتل تا وسایلمون رو جمع کنیم. حدود 11 بود که اتاق رو تحویل دادیم و تصمیم گرفتیم باز هم بریم "گنجنامه" آخه گنجنامه فقط مکان ورزشی نیست و طبیعت فوق العاده زیبایی هم داره و چون دیروز وقت نداشتیم اونجا رو کامل بگردیم، امروز هم دوباره رفتیم اونجا. ناهار رو هم توی مسیر عباس آباد (گنجنامه) به همدان خورد...
11 تير 1390

سفرنامه ی همدان- قسمت سوم

روز سوم 10/4/90 امروز صبح من و بابایی ساعت 7:30 از خواب پاشدیم و رفتیم صبحانه خوردیم. وقتی برگشتیم دایی محمد و عمو امین بیدار شده بودن اما خاله زری و هدی هنوز خواب بودن. من و بابا سینا هم رفتیم پارک کنار هتل قدم زدیم. ساعت 10 اومدیم هتل و تا ساعت 10:40 مراحل آماده شدن هدی خانم طول کشید! برنامه ی امروز صبحمون "گنجنامه" بود. تا رسیدیم رفتیم سوار تله کابین شدیم همچین تعریفی نبود، به نظرم هیچی تله کابین نمک آبرود نمیشه. توی راه برگشت از قله، یک دفعه تله کابین ایستاد!!!! وااااااااای من مردم از ترس  خاله زری و بابا سینا می خندیدن و من از ترس میلرزیدم (دایی محمد و عمو امین توی کابین دیگه ای بودن) بعد از چند دقیقه ر...
10 تير 1390

سفرنامه ی همدان- قسمت دوم

روز دوم- پنجشنبه 9/4/90 امروز روز عید مبعث هست و همه جا جشنه. صبح به خاطر خستگی روز قبل، تا ساعت 9خواب بودیم! و وقتی از خواب بیدار شدیم سریع آماده شدیم تا بریم برای صبحانه چون تا ساعت 9:30 بیشتر صبحانه برقرار نبود! خاله زری و هدی که خواب بودن برای همین با بابا سینا و دایی محمد رفتیم به رستوران. تنوع غذاییشون اون طوری نبود که انتظار داشتیم اما خدا رو شکر، چیزی بود که سیرمون کنه! بعد از صبحانه رفتیم برای بازدید از مکان های تاریخی. گنبد علویان، شیر سنگی و برج قربان رو دیدیم و برگشتیم هتل. برات گفتم که دیروز از اتاق 2خوابه به 3خوابه اسباب کشی کردیم، حالا امروز رئیس هتل اومد و گفت همکارش اشتباهی ا...
10 تير 1390

سفرنامه ی همدان- قسمت اول

سلام گلکم خوبی مامانی؟ امروز صبح با خاله زهرا اینا و دایی محمد راه افتادیم به سمت همدان. و این پست, خاطرات روزانه ی سفر همدان هست.     روز اول- چهارشنبه 8/4/90 ساعت 4:8 صبح, بیدار باش زده شد و ساعت 5:15 راه افتادیم. شب قبل از سفر بابا سینا و عمو امین (شوهر خاله زهرا) تصمیم گرفتن که از مسیر قزوین به همدان بیایم. جاده ی جالبی بود. کلا صنعتی بود و پر از کارخونه! تصمیم یر این بود که قبل از رفتن به هتل, از غار علیصدر دیدن کنیم. ساعت 10:15 رسیدیم به غار علیصدر. این رو هم بگم که به خاطر دخترخاله هدی, از صبحانه خبری نبود! میخواستیم قزوین برا صبحانه بایستیم که خاله زری گفت اگه واستیم, هدی ...
9 تير 1390

اندر احوالات ما ...

سلام گلکم خوبی مامانی؟ امروز بابا سینا رفته تا آخرین امتحان آخرین ترم کارشناسی ارشدش رو بده! به عبارت ساده تر، امروز بابا سینا رسما کارشناسی ارشدش رو تموم می کنه     خدایا توی این امتحانش هم کمکش کن و اما اندر احوالات ما داریم برای رفتن به سوریه و لبنان تلاش می کنیم! چه تلاشی؟ مامان جون درسته که ما از بین 28000 نفر برای رفتن به این سفر انتخاب شدیم (همراه با 48٩٨ نفر دیگه!) اما این پایان ماجرا نیست!!! سخت تر از این مرحله،‌مرحله ی خروج از کشور بابایی هست!   بله بابا سینا هنوز 9ماه از خدمت سربازیش مونده و الان معافی...
6 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه! می باشد