خرید با طعم تهدید!!!
سلام گلکم خوبی مامانی؟ این چند روز خیلی سرم شلوغه. از طرفی هم اتفاق خاصی نمیافته تا برات بگم. امروز صبح می خواستم برم بقیه ی وسائل رو برا اسباب کشی جمع کنم اما از اونجایی که زندایی توی امتحاناتش هست و فرصت هم کمه تصمیم گرفتیم بریم برا خرید حلقه (قابل توجه دوستانی که نگران بودن نکنه خدای نکرده من خواهر شوهر بدی باشم!!! دیدید چه قدر خوبم!!! ) آخه خاله زهرا به خاطر هدی فسقلی نمی تونست بازارگردی کنه, مامان جون مرضیه هم سرش شلوغ بود و این ماموریت خطییییییییر بر عهده ی من افتاد!!! خلاصه تا ظهر کلییییییییییییییییییییییی گشتیم و سه تایی (من و زندایی و مامانش.دای...